رسانه اینترنتی بیست موویز

زنی که رستوران نودل خانواده‌اش را اداره می‌کند، دعوت‌نامه‌ای دریافت می‌کند تا زیر نظر یک سرآشپز بدنام به صنعت غذاخوری بپیوندد.

A woman running her family's noodle restaurant receives an invitation to join the fine-dining industry under the tutelage of an infamous chef.

سارا دختر نوجوانیست که منتظر تولد هجده سالگی اش است تا از پدر روان پریش خود، دون، دور شود. اما قبل از اینکه حتی شمع ها را فوت کند، دون او را در زیرزمین خانه شان زندانی می کند.

Sarah is a teen girl who is looking forward to her 18th birthday to move away from her controlling father Don. But before she could even blow out the candles, Don imprisons her in the basement of their home.

پس از یک دهه دوری از کشور، ستاره ملی نزد عشقی که ترکش کرده بود باز می گردد.

After being gone for a decade a country star returns home to the love he left behind.

دو نوجوان با بیماری مرگباری در بیمارستانی بستری شده و عاشق یکدیگر می‌شوند.

Stella spends most of her time in the hospital as a cystic fibrosis patient. Her life is full of routines, boundaries and self-control -- all of which get put to the test when she meets Will, a charming boy who has the same illness.

در سال های 1987 و 1988، به مدت 21 ماه، بیست تن از اعضای خانواده ی مافیایی «لوکزه» اهل نیوجرزی به جرم 76 فقره خلاف محاکمه شدند. متهم اصلی در این محاکمه ی طولانی، «جاکومو دی نورشیو» (دیزل) بود که دفاع از خودش را به عهده گرفت...

In the late 1980s, a low level gangster named Jackie DiNorscio defends himself in court in what became the longest criminal trial in American judicial history.

در دنیای آینده حکومتی بسیار خشن و مستبد وجود دارد که سیاست آن از بین بردن شورشها، جنگها و اعتراضات با استفاده از فرونشاندن احساسات و محو هیجانات است: کتابها ، هنر و موسیقی بطور اکید ممنوع شده اند و داشتن احساس جرمی است که مجازات مرگ دارد. اما به ناگهان....

In an oppressive future where all forms of feeling are illegal, a man in charge of enforcing the law rises to overthrow the system and state.

پدر خانواده و پدرخوانده یعنی “برد” (ویل فرل) و “داستی” (مارک والبرگ) که والدین این دو برای تعطیلات به خانه ی آن ها آمده اند و این دو می بایست با کارهای پدربزرگ های خانواده کنار بیایند، ولی …

Having finally gotten used to each other's existence, Brad and Dusty must now deal with their intrusive fathers during the holidays.

داستان یک مدیر اجرایی رادیو که مجبور به رقابت بین فرزندان خود برای به دست آوردن محبت همسرش می شود.

Brad Whitaker is a radio host trying to get his stepchildren to love him and call him Dad. But his plans turn upside down when their biological father, Dusty Mayron, returns.