رسانه اینترنتی بیست موویز

نوربیت در دوران نوزادی از اتومبیلی به بیرون پرت شده و مک یک رستوران چینی به اسم آقای وانگ او را به فرزند خواندگی قبول کرده است . او در دوران جوانی مجبور می شود با دختر بسیار چاق ، عصبی و مستبد به اسم راسپوتیا ازدواج کند . در ادامه نوربیت با دوست دوران کودکی اش که دختری زیبا به اسم کیت ویلیامز است آشنا شده و به او علاقمند می شود . از سوی دیگر کیت نامزدی ثروتمند و خوش تیپ به اسم دیون دارد اما بتدریج که وقت بیشتری را با نوربیت می گذارند به او علاقمند می شود.

Norbit is a normal person, who after being adopted by Mr. Wong, ends up being married to the very large, Rasputia. Norbit's childhood love, Kate Thomas arrives back in town to buy the orphanage. Norbit sees this as his chance to get back together with Kate, until he discovers that she is in fact engaged to Deion Hughes. Norbit isn't going to lay this to rest, whilst he tries to survive life with Rasputia, and it looks like Deion also has something he would like to keep secret.

داستان این فیلم در سال 1960 در نیو انگلند اتفاق می افتد. در این سال یک دختر و پسر که عاشق یکدیگر هستند تصمیم می گیرند از محل زندگیشان بگریزند . این فرار سبب می شود تا اهالی منطقه همه جا را به دنبال آنها بگردند و در حین این جستجو اتفاقات مختلفی را پشت سر بگذارند.

Set on an island off the coast of New England in the 1960s, as a young boy and girl fall in love they are moved to run away together. Various factions of the town mobilize to search for them and the town is turned upside down - which might not be such a bad thing.

پس از از دست دادن مادر عزیزش، مردی همه چیز را به خطر می‌اندازد تا به احترام او یک رستوران ایتالیایی باز کند که آشپزهای آن واقعا مادربزرگ‌ها باشند.

After losing his beloved mother, a man risks everything to honor her by opening an Italian restaurant with actual grandmothers as the chefs.

15 سال پیش، مادری فرزندش را طی یک آدم ربایی از دست داده است. موردی مشابه دوباره رخ می دهد، و این مادر قصد دارد که این بار جلوی آدم ربا را بگیرد...

Fifteen years have passed since the girl was abducted, and suddenly a lonely flower is found at the crime scene. It was perceived as a sign indicating the possible return of a criminal who was not then found. The expiration date of the crime expires on these few days, and two days later a new abduction of the little girl takes place.

یوهانا جو میچل دخترک ۱۷ ساله شیطانی است که با پدر خود زندگی می کند و سعی دارد در یک مسابقه رالی شرکت کند...

When Jo Mitchell moves to North Shore High School, the father of a girl named Abby offers to put Jo through her dream school, Carnegie Mellon, if she will befriend Abby, who is targeted as a rival by the Plastics' queen bee, Mandi.