رسانه اینترنتی بیست موویز

داستان آشپزی که شغلش را در رستوران از دست داده و تصمیم میگیرد یک رستوران سیار را در یک کامیون راه اندازی کند، و از این طریق خانواده اش را هم دوباره سر و سامان ببخشد.

A head chef quits his restaurant job and buys a food truck in an effort to reclaim his creative promise, while piecing back together his estranged family.

داستان آشپزی که شغلش را در رستوران از دست داده و تصمیم میگیرد یک رستوران سیار را در یک کامیون راه اندازی کند، و از این طریق خانواده اش را هم دوباره سر و سامان ببخشد.

A head chef quits his restaurant job and buys a food truck in an effort to reclaim his creative promise, while piecing back together his estranged family.

سیمین (لیلا حاتمی) می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند...

A married couple are faced with a difficult decision - to improve the life of their child by moving to another country or to stay in Iran and look after a deteriorating parent who has Alzheimer's disease.

سیمین (لیلا حاتمی) می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند...

A married couple are faced with a difficult decision - to improve the life of their child by moving to another country or to stay in Iran and look after a deteriorating parent who has Alzheimer's disease.

سیمین (لیلا حاتمی) می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند...

A married couple are faced with a difficult decision - to improve the life of their child by moving to another country or to stay in Iran and look after a deteriorating parent who has Alzheimer's disease.

مردی که در شرایط بد اقتصادی قرار گرفته، مجبور به پرداخت بدهی است که به همسر قبلی خود دارد، نقشه ای طرح می کند که از خانه رئیس جدیدش دزدی کند، اما نمی داند دزد سابقه داری از مدت ها قبل برای این کار برنامه ریزی کرده است

Desperate to repay his debt to his ex-wife, an ex-con plots a heist at his new employer's country home, unaware that a second criminal has also targeted the property, and rigged it with a series of deadly traps.

مردی که از دست یک قاتل زنجیره ای شناخته شده فرار کرده است، فراخوانده می شود تا یک دختر بیگناه را از دست بمبگذار سریالی نجات دهد…

Arkin escapes with his life from the vicious grips of "The Collector" during an entrapment party where he adds beautiful Elena to his "Collection." Instead of recovering from the trauma, Arkin is suddenly abducted from the hospital by mercenaries hired by Elena's wealthy father. Arkin is blackmailed to team up with the mercenaries and track down The Collector's booby trapped warehouse and save Elena.

مردی که از دست یک قاتل زنجیره ای شناخته شده فرار کرده است، فراخوانده می شود تا یک دختر بیگناه را از دست بمبگذار سریالی نجات دهد…

Arkin escapes with his life from the vicious grips of "The Collector" during an entrapment party where he adds beautiful Elena to his "Collection." Instead of recovering from the trauma, Arkin is suddenly abducted from the hospital by mercenaries hired by Elena's wealthy father. Arkin is blackmailed to team up with the mercenaries and track down The Collector's booby trapped warehouse and save Elena.

مردی که از دست یک قاتل زنجیره ای شناخته شده فرار کرده است، فراخوانده می شود تا یک دختر بیگناه را از دست بمبگذار سریالی نجات دهد…

Arkin escapes with his life from the vicious grips of "The Collector" during an entrapment party where he adds beautiful Elena to his "Collection." Instead of recovering from the trauma, Arkin is suddenly abducted from the hospital by mercenaries hired by Elena's wealthy father. Arkin is blackmailed to team up with the mercenaries and track down The Collector's booby trapped warehouse and save Elena.

«قهرمان» داستانی در مورد شخصیتی به نام رحیم بازگو می‌کند که به دلیل ناتوانی در پرداخت بدهی‌اش بالاجبار در زندان به سر می‌برد، ولی طی دو روز مرخصی که به او داده می‌شود، تلاش می‌کند با پرداخت بخشی از بدهی، شاکی خود را متقاعد به پس گرفتن شکایت کند، اما شرایط آن‌طور که برنامه‌ریزی شده پیش نمی‌رود و مسیر قصه تغییر می‌کند.

Rahim is in prison because of a debt he was unable to repay. During a two-day leave, he tries to convince his creditor to withdraw his complaint against the payment of part of the sum. But things don't go as planned.