رسانه اینترنتی بیست موویز

در برکه ای متروک، راهبی پیر به همراه پسری جوان در قلعه ای شناور زندگی می کند. مخاطب در این فیلم شاهد گذر فصل ها و سال های زیادی است.

In the midst of the Korean wilderness, a Buddhist master patiently raises a boy while teaching wisdom and compassion through experience and endless exercises.

جوانی به نام «جمال» کودکی خود را در خیابان‌ها و حلبی آبادها گذرانده و عشقی رؤیایی به دختری به نام «لتیکا» دارد. جمال فرصت این را می‌یابد که در مسابقه تلویزیونی «چه کسی میلیونر می‌شود؟» شرکت کند...

A teenager from the slums of Mumbai becomes a contestant on the show 'Kaun Banega Crorepati?' When interrogated under suspicion of cheating, he revisits his past, revealing how he had all the answers.

یک معلم جوان از شهر سئول به يک شهر كوچک بنام ميوجين می‌رود تا به شاگردان ناشنوا درس طراحی و نقاشی بدهد اما…

Based on real events, this film depicts the story of a school for the hearing-impaired where young deaf students were sexually assaulted by the faculty members over a long period of time.

داستان یک رواندرمانگر عاطفی که متد درمانش ایجاد صمیمیت از طریق ارتباط عاطفی و جسمی است اما با سر رسیدن یک بیمار پرخاشگر مرزهای اخلاقی و حرفه‌ای از بین می‌رود...

The professional and personal life of a sexual surrogate begins to unravel when she starts working with a new client.

یک شاعر روسی و مترجمش به ایتالیا سفر می کنند تا زندگی یک آهنگساز قرن هجدهم را مورد تحقیق قرار می دهند. اما در عوض با یک اندیشمند به ظاهر دیوانه ملاقات می کنند که به شاعر می گوید چگونه می توان جهان را نجات داد...

A Russian poet and his interpreter travel to Italy researching the life of an 18th-century composer, and instead meet a ruminative madman who tells the poet how the world may be saved.

جنگ جهانى دوم. دوران کودکى «ایوان» دوازده ساله بر اثر حمله‏ ى آلمانی ها به شوروى، زودتر از موعد به پایان می‏رسد. او که اعضاى خانواده‏اش را آلمانی ‏ها کشته ‏اند، براى انتقام به ارتش می‏پیوندد..

During WWII, Soviet orphan Ivan Bondarev strikes up a friendship with three sympathetic Soviet officers while working as a scout behind the German lines.

چین، قرن سوم قبل از میلاد. یک «مرد» (لی)، پس از کشتن سه تن از دشمنان امپراتور - «آسمان» (ین)، «شمشیر شکسته» (چیو- وای) و «برف پرنده» (مان- یوک) - به حضور امپراتور چین (مینگ) شرف یاب می شود. اما امپراتور گزارش «مرد» را باور نمی کند و می گوید هدف اصلی او کشتن امپراتور است...

A defense officer, Nameless, was summoned by the King of Qin regarding his success of terminating three warriors.