رسانه اینترنتی بیست موویز

«مایک اودانل»، پدر 37 ساله ای که زندگی برایش آنطور که دوست می داشته پیش نرفته است و آرزوی بازگشت به دوران جوانی را دارد، یک شب هنگام نجات یک پیرمرد به طور اتفاقی از پل پرتاب می شود و در صبح همان روز خود را پسری 17 ساله می بیند که دوباره به دبیرستان باز گشته است، او که نمی توانست با دختر خود رابطه صحیحی برقرار کند، اکنون به همان دبیرستانی که دخترش تحصیل می کند می رود و ...

At 17 Mike O'Donnell is on top of the world: he's the star of his high school basketball team, is a shoo-in for a college scholarship, and is dating his soul-mate, Scarlet. But at what's supposed to be his big game where a college scout is checking him out, Scarlet reveals that she's pregnant. Mike decides to leave the game and asks Scarlet to marry him, which she does. During their marriage, Mike can only whine about the life he lost because he married her, so she throws him out. When he also loses his job, he returns to the only place he's happy at, his old high school. While looking at his high school photo, a janitor asks him if he wishes he could be 17 again and he says yes. One night while driving he sees the janitor on a bridge ready to jump, and goes after him. When he returns to his friend Ned's house, where he has been staying, he sees that he is 17 again. He decides to take this opportunity to get the life he lost.

داستان زنی به نام پارتنوپه را روایت می‌کند که در سال ۱۹۵۰ در ناپل به دنیا آمده و در جستجوی خوشبختی است. او در این مسیر، عاشق شهر خود و شخصیت‌ های به‌ یادماندنی آن می‌شود.

Partenope is a woman who bears the name of her city. Is she a siren or a myth?

استاد تاریخ، «جان الدمن» بطور غیر منتظره ای از کارش در دانشگاه استعفا می دهد و قصد رفتن از شهر را دارد. همکارانش به خانه او آیند و او را تحت فشار می گذارند تا دلیل این کارش را بفهمند. آن ها از شنیدن دلیل او شوکه می شوند: جان الدمن ادعا می کند که عمری جاویدان دارد و ۱۴ هزار سال است که روی زمین زندگی می کند، به همین خاطر نمی تواند بیشتر از ۱۰ سال در یک مکان بماند...

An impromptu goodbye party for Professor John Oldman becomes a mysterious interrogation after the retiring scholar reveals to his colleagues he has a longer and stranger past than they can imagine.

این فیلم چند ساعت از زندگی آقای اسکار را به تصویر می کشد، شخصیتی مرموز که دارای زندگی های متفاوتی است: مدیر کارخانه، قاتل، گدا، هیولا، مرد خانواده، و ...

From dawn to dusk, a few hours in the life of Monsieur Oscar, a shadowy character who journeys from one life to the next. He is, in turn, captain of industry, assassin, beggar, monster, family man. He seems to be playing roles, plunging headlong into each part - but there are no cameras present.

این فیلم به داستان زندگی مردی به نام «ولاد تپس» می پردازد که بعدها به دراکولا معروف می شود...

At the turn of the century, the young lord Vlad and his family live a peaceful life ruling over their small kingdom, but when a Turk warlord demands from Vlad a thousand boys and his son to create an army Vlad seeks a terrible power that will allow him to protect his kingdom and family from the Turks at a terrible cost.

هر بدن لشکری ​​از سلول‌هاست که همگی وظیفه خود را برای ادامه حیات صاحبشان انجام می‌دهند.

Each and every body is a legion of cells, all performing their function to keep their owner operating.

اولیسس به یک مربی حرفه‌ای مراجعه می‌کند و در نهایت، کلینیک را با این توانایی ترک می‌کند که فقط با یک لمس، حرفه واقعی افراد را کشف کند.

Ulisses visits a vocational coach and ends up leaving the clinic with the power to discover people's true vocation with just one touch.

وقتی یک پدر و دختر یک اسب تاک شاخ را با ماشین زیر می‌کنند، زمانی که این اسب را به خانه دوستانشان میبرند یک اسب اهریمنی به شکارشان می آید...

A father and daughter accidentally hit and kill a unicorn while en route to a weekend retreat, where his billionaire boss seeks to exploit the creature's miraculous curative properties.

هیکاب و بی دندون متحد می شوند تا هر دو نوع پیوند جدایی ناپذیر بین وایکینگ ها و اژدها را یادآور شوند.

Hiccup and Toothless reunite to remind both their kinds of the inseparable bond between vikings and dragons.

اوبلیکس عاشق دختری می شود که به تازگی وارد روستای زادگاهش گائول شده است، اما وقتی عشق واقعی دختر برای دیدنش به روستا می آید. او ناامید میشود. آن دو توسط رومی ها ربوده می شوند و اوبلیکس واستریکس قصد دارند آنها را نجات دهند...

After Panacea and her fiancé Tragicomix are kidnapped by the romans and forced to enlist in the foreign legion, Asterix and Obelix join Julius Caesar's army to rescue them.