رسانه اینترنتی بیست موویز

یوها همسرش را در حادثه ای از دست داده است. اکنون با گذشت سال ها او هنوز هم احساس تهی بودن کرده و توانایی برقراری ارتباط با افراد را ندارد. ملاقات با مونا، یک زن چیره گرا، همه چیز را عوض می کند.

The story follows Juha who develops an unexpected but powerful connection with a dominatrix named Mona, following a tragic event in his life that has left him emotionally paralyzed. His dangerous addiction to suffocation is reciprocated by Mona leading them both down a wild and crazy path towards emotional enlightenment. Dogs Don't Wear Pants is a darkly humorous story of loss, love and the sweet pain of being.

در روستایی دورافتاده در جزیره کارپاتیا، دختری روستایی و کمرو به نام یوری بزرگ می‌شود در حالی که از حیوانی گریزان و ناشناخته به نام اُچی وحشت دارد. یوری وقتی بچه اُچی زخمی و تنها را پیدا می‌کند، برای بازگرداندن او به خانه‌اش به سفری می‌رود

In a remote village on the island of Carpathia, a shy girl is raised to fear an elusive animal species known as ochi. But when she discovers a wounded baby ochi has been left behind, she escapes on a quest to bring him home.

بر اساس داستان‌های واقعی از پرونده‌های قتل واقعی در جنوب سوئد بین سال‌های ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۴

Based on true stories about real homicide investigations in the south of Sweden between 1989-2004

کشف جسد زن جوانی توسط «سوفیا کارپی» کارآگاه زن سی‌ و‌ چند ساله‌ای که سعی می‌کند با مرگ همسرش کنار بیاید، موجب بروز حوادث بهم پیوسته‌ای می‌شود که...

When Sofia Karppi, a detective in her 30's who is trying to get over her husband's death, discovers the body of a young woman on a construction site, she triggers a chain of events that ...

مارکوس، هنگامی که همسرش را در سانحه ی دلخراش قطار از دست می دهد مجبور است به خانه دختر نوجوان خود، ماتیلد برود. این یک تصادف به نظر می رسید تا اینکه یک ریاضی دان که هم سفر او در قطار بود به همراه دو همکارش حاضر می شوند.

Markus, who has to go home to his teenage daughter, Mathilde, when his wife dies in a tragic train accident. It seems like an accident until a mathematics geek, who was also a fellow passenger on the train, and his two colleagues show up.

یک شهر ساحلی کوچک در حال آماده شدن برای جشن گرفتن شب نیمه تابستان است. دشمن ناشناس از راه می رسد و تمام منطقه را به گروگان می گیرد.

A small seaside town is preparing to celebrate midsummer's eve. An unknown enemy arrives and takes the entire area hostage.

زندگی روزمره یک نبرد بی امان برای بقا است، اما ماجا در موضع خود ایستاده است. با وجود همه ناکامی ها، او در Stormskerry، جایی که ریشه هایش است، می ماند.

Everyday life is a relentless battle for survival, but Maja stands her ground. Despite all the setbacks, she stays in Stormskerry, where her roots are.

در شهر دورافتاده ای در ایسلند، پلیس در کشف یک جرم است و همزمان یک طوفان شدید نیز بر روی شهر سایه افکنده است . . .

In a remote town in Iceland, police desperately try to solve a crime as a powerful storm descends upon the town.

یک شب دختری به نام گریس که از دست تعدادی گانگستر در حال فرار است به شهر داگویل پناه می برد. روز بعد ساکنان داگویل در یک نشست همگانی به ماندن گریس رای می دهند به این شرط که او بتواند در طی دو هفته همدردی آنها را جلب کند. گریس در میابد که پشتیبانی اهالی دهکده از او، بهایی دارد که باید بپردازد...

A woman on the run from the mob is reluctantly accepted in a small Colorado community in exchange for labor, but when a search visits the town she finds out that their support has a price.

یک مهاجر آمریکای اروپای شرقی که عاشق فیلم های موزیکال است باید با از دست دادن تدریجی بینایی خود کنار بیاید.

An Eastern European US immigrant with a love for musicals has to cope with the gradual loss of her vision.